باورهای لازم برای یک طراح لوگو شدن
چه چیزی از شما یک طراح لوگو عالی میسازد؟
مطلب آماده بر بنیاد شرح حال و مصاحبه با بیش از ده تن از طراحان و متخصصین طراحی لوگو چیره دست و مشهور آماده شده است. در این پست، ما لیستی از ۶باور اصلی که بین همهی آنها مشترک است را برای شما به اشتراک گذاشته ایم، ۶باوری که براساس آن، طراحان حرفهای پیشه میکنند، حیات میکنند و از دیزاین لذت میبرند. بیایید آنها را با هم بازبینی کنیم:
باور اول: شما در حین کار کردن تنها درحال طراحی جدیدی نیستید بلکه در حال حل مشکلات هستید با طراحی لوگو .
خلق تصاویر قشنگ بخشی از کاری است که شما انجام میدهید؛ اما همهی شغل شما خلق این عکس ها نیست. روند شغل و تفکر شما در مورد موضوع، برمبنای شناختی است که از مشتری، فرآورده و بیننده خود به دست میآورید. در ضمن تلاشهای منحصر به فرد شما برای پیدا کردن یک مسیر حل عالی برای دشوار و احتیاج سفارش دهنده بخش مهمی از حرفهی شماست. پیش از آغاز به طراحی، شما احتیاج دارید کل چیز را دربارهی موضوع بدانید و درک کنید، چون حقایق، بینشها و اطلاعاتی را که در حال اتمام پیشه کشف میکنید، سوخت اولیه برای خلاقیت شماست.
باور دوم: شما با کلمات و تصاویر آغاز میکنید.
ایدهها پیش از اجرا میآیند و شما میدانید که چگونه یک طرح تباه را کنترل و از اجرای آن ممانعت کنید. فکر کردن در باره ویژگیها و استعاراتی که راستی را در باره محصول شما پدیدار میکند بخشی از برنامهی یومیه شما است.در دنیای طراحی، تفکر راهبردی قبل از فتوشاپ میآید. برای شروع تمام ایدههای خوب و بدتان را با واژه ها و عکس ها اتود زده و بازبینی میکنید.
باور سوم: شما تفاوت بین کمال و دشوار کار کردن را میدانید.
صداقت بیرحمانه، بخشی از سیاست کاری شماست. شما تعداد زیادی از ایدهها و طرحهایتان را الی زمانی که به ایدهی درست و قابل قبولی دست پیدا نکردهاید بعید میاندازید. واقعیت این است که… هیچ رازی جز مشکل کار کردن وجود ندارد. اما شما میدانید که وقتی بهترین پیشه را سپریدن دهید میتوانید به راحتی سختترین پیشه را نیز سپریدن دهید.
شما محدودیتهای خود را باید بشناسید و همینها توان شما را بیشتر میکنند. شاید دیگران از شغل شما راضی باشند اما خوشنود کردن خودتان سختترین تقسیم ماجراست.
باور چهارم: ممکن است اداء به جزئیات کار، مایه اذیت شما شود؛ ولی خودتان خوب میدانید که این تلاش برای چیست.
سالها طول میکشد که شما بتوانید اطرافیان و دیگران را قانع کنید که چرا شما به طور جنونانگیزی روی جزئیات متمرکز میشوید، بدون این که به نگاههای تعجبآمیز و خردمند اندر سفیه آنها توجهی بکنید. این خوب است. چون شما طراح هستید و آنها نیستند. شما دقیقاً میدانید که جزئیات چطور میتواند به بهتر شدن و یا حتی بدتر شدن طرح شما بیانجامد و شما باید به طور درست به آنها بپردازید. در فرجام روز، این جزئییات است که شما را برای پیشه کردن، سرپا نگه میدارد.
باور پنجم: شما میدانید چگونه گفتگو کنید.
همین اصل در باره پیشه شما نیز صدق میکند و شما میدانید چگونه شغل خود را به فروش برسانید. این بدین معنی نیست که مردم را فریب میدهید به چیزی که آن را دربایستن ندارند بخرند. هنر فروش، هنری است که دربارهی فرآورده و تطابقش با اهداف مشتری، توضیح میدهد. شما وضعیت سپریدن آن را میآموزید و ما بقی آن هم تجربه است.
باور ششم: از شنا کردن مقابل جزر و مد نمیترسید.
همهی عرف (مد) ها را کناره گذاشته و آن چیزی که پروژه به آن بیچارگی دارد را اتمام میدهید. این بدین معناست که اگر همه، یک دکمهی براق طراحی میکنند شما یک دکمهی مات طراحی میکنید. وقتی علت کافی برای اجرای آن وجود دارد از اتمام آن نمیترسید. شنا کردن در روبرو جزر و مد یک اتفاق طبیعی است.